زندگی کردن زنده بودن است life is live

یک دنیا مطلب برای زندگی خوب

زندگی کردن زنده بودن است life is live

یک دنیا مطلب برای زندگی خوب

اگر می خواهید طولانی ترین زندگی را با شادترین لحظات در اختیار داش

اگر می خواهید طولانی ترین زندگی را با شادترین لحظات در اختیار داشته باشید در زمان حال زندگی کنید.

میزان آرامش ذهن و کارایی فردی ما بر اساس میزان توانایی ما برای زیستن در لحطه حال مشخص می شود، صرفنظر از آنچه دیروز رخ داده است و آنچه فردا ممکن است اتفاق بیفتد. حال جایی است که شما در آن ایستاده اید. از این دیدگاه کلید شادی و خرسندی متمرکز ساختن ذهن بر لحظه حال است.

یکی از نکات جالب توجه در باره کودکان همین است که آنها خود را تماماً در لحظه حال غرق می کنند. آنها کاملاً در گیر فعالیت کنونی خود می شوند که این فعالیت می تواند تماشای یک سوسک ، نقاشی کشیدن ، ساختن یک قصر ماسه ای و یا کارتون نگاه کردن و یا هر چیز دیگر باشد. اما وقتی بزرگ می شویم هنر فکر کردن و نگران بودن را در یک لحظه فرا می گیریم. به مشکلات گذشته و مسائل آینده اجازه تجمع در زمان حال را می دهیم، و بدین ترتیب حال را می بازیم . ما همچنین باد می گیریم که لذت و شادیهای خود را به تعویق بیندازیم و همواره به امید آینده ای متفاوت بنشینیم. دانش آموز دبیرستانی با خود می گوید که وقتی مدرسه را تمام کنم و وارد دانشگاه شوم آنوقت ایده آل است. وارد دانشگاه می شود و با خود می گوید که وقتی مدرکم را بگیریم دیگر هیچ غمی نخواهم داشت. بلاخره مدرکش را هم می گیرد آنوقت است که می بیند تا وقتی شغل مناسب نداشته باشد نمی تواند خوشبخت باشد. کاری اختیار می کند اما هنوز هم نمی تواند خوشبخت باشد. با گذشت سالهای پیاپی او خوشبختی، شادی و آرامش خود را مرتباً تا نامزد شدن ، تا ازدواج کردن، تا خریدن خانه و ماشین، تا بازنشستگی و... به تعویق می اندازد و قبل از آنکه به خود اجازه شادی سعادتمندانه دهد، از دنیا می رود. تمام لحظات او صرف نقشه کشیدن برای آینده متفاوتی می شود که هرگز از راه نمی رسد. آیا داستان زندگی شما هم از نوع این داستان است که شاد زیستن خود را به آینده ای دور دست موکول می کنید؟

ما بجای آنکه از لحظات امروز زندگی خود لذت ببریم نقشه شادی را برای آینده می کشیم. زیستن در زمان حال بدین معناست که ما از هر کاری که در حال انجام آن هستیم به خاطر خود آن لذت ببریم و نه اینکه صرفاً به دنبال هدف نهایی آن باشیم. زیستن در حال به معنی دلپذیر ساختن لحظه جاری بجای دور انداختن آن است. این تصمیم ماست که لحظه به http://fkowsari.parsaspace.com/3dpic/f1%20(12).gifلحظه زندگی را واقعاً زنده باشیم و لذت ببریم و شادمانه زندگی کنیم .

هر گاه در حال زندگی کنیم، ترس را از ذهن خود می رانیم.اساساً ترس مقوله ای استکه مربوط به حوادثی است که ممکن است در آینده اتفاق بیافتد. این ترس می توان چنان فلج کننده باشد که انجام هر عمل سازنده ای را برای فرد ناممکن بسازد. اما شما فقط زمانی در معرض ترسهای شدید قرار می گیرید که بی حرکت و منفعل باشید. و درست در همان لحظه ای که وارد عمل می شوید و واقعاً کاری انجام می دهید، ترسها فروکش می کند. زیستن در حال به معنای حرکت کردن بدون ترس از عواقب است به معنای تلاش کردن به خاطر نفس مشغول بودن است.

این نکته را به خاطر داشته باشید که اگر نگرانی در ذهن خود دارید، مثلاً کار خود را از دست داده اید یا همسرتان شما را ترک کرده است، این کار ساده ای نیست که ذهن خود را از این نگرانی خالی کنید و به آزامش برسید. اما ساده ترین راه بهبود وضعیت روانی شما دست به عمل بردن، مشغول بودن و مشارکت است. کاری انجام دهید. هر فعالیتی که باشد. ورزش کنید، به پارک بروید یا به کار باغبانی مشغول شوید. خلاصه اینکه زمان چیزی جز یک مفهوم انتزاعی در ذهن ما نیست. این لحظه تنها زامانی است که در اختیار داریم . از این لحظه چیزی بسازید، لذت ببرید و زندگی کنید و به خاطر اتفاقات آینده نفس را در سینه حبس نکنید.

اگر می خواهید طولانی ترین زندگی را با شادترین لحظات در اختیار داشته باشید در زمان حال زندگی کنید.

میزان آرامش ذهن و کارایی فردی ما بر اساس میزان توانایی ما برای زیستن در لحطه حال مشخص می شود، صرفنظر ازhttp://fkowsari.parsaspace.com/3dpic/f1%20(40).gif آنچه دیروز رخ داده است و آنچه فردا ممکن است اتفاق بیفتد. حال جایی است که شما در آن ایستاده اید. از این دیدگاه کلید شادی و خرسندی متمرکز ساختن ذهن بر لحظه حال است.

یکی از نکات جالب توجه در باره کودکان همین است که آنها خود را تماماً در لحظه حال غرق می کنند. آنها کاملاً در گیر فعالیت کنونی خود می شوند که این فعالیت می تواند تماشای یک سوسک ، نقاشی کشیدن ، ساختن یک قصر ماسه ای و یا کارتون نگاه کردن و یا هر چیز دیگر باشد. اما وقتی بزرگ می شویم هنر فکر کردن و نگران بودن را در یک لحظه فرا می گیریم. به مشکلات گذشته و مسائل آینده اجازه تجمع در زمان حال را می دهیم، و بدین ترتیب حال را می بازیم . ما همچنین باد می گیریم که لذت و شادیهای خود را به تعویق بیندازیم و همواره به امید آینده ای متفاوت بنشینیم. دانش آموز دبیرستانی با خود می گوید که وقتی مدرسه را تمام کنم و وارد دانشگاه شوم آنوقت ایده آل است. وارد دانشگاه می شود و با خود می گوید که وقتی مدرکم را بگیریم دیگر هیچ غمی نخواهم داشت. بلاخره مدرکش را هم می گیرد آنوقت است که می بیند تا وقتی شغل مناسب نداشته باشد نمی تواند خوشبخت باشد. کاری اختیار می کند اما هنوز هم نمی تواند خوشبخت باشد. با گذشت سالهای پیاپی او خوشبختی، شادی و آرامش خود را مرتباً تا نامزد شدن ، تا ازدواج کردن، تا خریدن خانه و ماشین، تا بازنشستگی و... به تعویق می اندازد و قبل از آنکه به خود اجازه شادی سعادتمندانه دهد، از دنیا می رود. تمام لحظات او صرف نقشه کشیدن برای آینده متفاوتی می شود که هرگز از راه نمی رسد. آیا داستان زندگی شما هم از نوع این داستان است که شاد زیستن خود را به آینده ای دور دست موکول می کنید؟

ما بجای آنکه از لحظات امروز زندگی خود لذت ببریم نقشه شادی را برای آینده می کشیم. زیستن در زمان حال بدین معناست که ما از هر کاری که در حال انجام آن هستیم به خاطر خود آن لذت ببریم و نه اینکه صرفاً به دنبال هدف نهایی آن باشیم. زیستن در حال به معنی دلپذیر ساختن لحظه جاری بجای دور انداختن آن است. این تصمیم ماست که لحظه به لحظه زندگی را واقعاً زنده باشیم و لذت ببریم و شادمانه زندگی کنیم .

هر گاه در حال زندگی کنیم، ترس را از ذهن خود می رانیم.اساساً ترس مقوله ای استکه مربوط به حوادثی است که ممکن است در آینده اتفاق بیافتد. این ترس می توان چنان فلج کننده باشد که انجام هر عمل سازنده ای را برای فرد ناممکن بسازد. اما شما فقط زمانی در معرض ترسهای شدید قرار می گیرید که بی حرکت و منفعل باشید. و درست در همان لحظه ای که وارد عمل می شوید و واقعاً کاری انجام می دهید، ترسها فروکش می کند. زیستن در حال به معنای حرکت کردن بدون ترس از عواقب است به معنای تلاش کردن به خاطر نفس مشغول بودن است.

این نکته را به خاطر داشته باشید که اگر نگرانی در ذهن خود دارید، مثلاً کار خود را از دست داده اید یا همسرتان شما را ترک کرده است، این کار ساده ای نیست که ذهن خود را از این نگرانی خالی کنید و به آزامش برسید. اما ساده ترین راه بهبود وضعیت روانی شما دست به عمل بردن، مشغول بودن و مشارکت است. کاری انجام دهید. هر فعالیتی که باشد. ورزش کنید، به پارک بروید یا به کار باغبانی مشغول شوید. خلاصه اینکه زمان چیزی جز یک مفهوم انتزاعی در ذهن ما نیست. این لحظه تنها زامانی است که در اختیار داریم . از این لحظه چیزی بسازید، لذت ببرید و زندگی کنید و به خاطر اتفاقات آینده نفس را در سینه حبس نکنید.

حالت شادی را برای خود اختیار کنید

در چهرة هر یک از ما بیش از هشتاد ماهیچه وجود دارد که انقباض و انبساط آنها باعث تغییر قیافة ما می شود. اگر اینhttp://fkowsari.parsaspace.com/3dpic/f1%20(17).gifعضلات را به حالتی از افسردگی و یأس عادت دهید بی شک حالت روحی ما را تحت تأثیر خود می گذارد. پس سعی کنید در چهرة شما نشانه های خشم، عصبانیت، ناکامی، انزوا ، خستگی و بدبختی را کنار بگذارید و جای آن را به آرامش، هیجان، شادابی، کنجکاوی، اعتماد، ملایمت و خوشبختی بدهید. هر یک از حالات را می توانید در خود ایجاد کنید. می توانید خود را قوی احساس کنید. می توانید لبخند بزنید و همه چیز را با یک خنده تغییر دهید. اگر شما مرتباً بدن خود را در حالتی قرار دهید که گویی دچار ضعف هستید و اگر شانه های خود را به حالت فرو افتاده در آورید و اگر مانند اشخاص خسته راه بروید، خستگی را احساس خواهید کرد. می توانید عکس همة این کارها را هم انجام دهید چرا که انتخاب با شماست.

کارهایی هست که از هم اکنون می توانید انجام دهید تا حالت روحی و در نتیجه نوع احساس و رفتار شما تغییر کند. نفسهای عمیق بکشید و لبخند بزنید . اگر می خواهید تغییری در زندگی خود ایجاد کنید خود را ملزم کنید که روزی یک دقیقه جلو آینه بنشینید و از عمق وجود بخندید، شاید این کار به نظر شما مسخره و احمقانه بیاید اما بدانید که با این عمل مغز خود را تحریک می کنید و ارتباطات عصبی خاصی در مغز به وجود می آورید که منجر به لذت و شادی می شود و در نتیجه به این حالت عادت می کنید.

پس کلید موفقیت این است که الگوهایی از حرکت به وجود آوریم که به ما احساس اعتماد به نفس، قدرت، انعطاف پذیری و شادمانی دهد. توجه داشته باشید که رکود و سستی چیزی به جز نداشتن تحرک نیست. آنچه باعث بروز پیری می شود بی حرکتی است و نهایت بی حرکتی مرگ است.

کودکانی را ببینید که بعد از بارندگی در پیاده رو خیابانی راه می روند. اگر در وسط پیاده رو گودال کوچکی باشد که آب در آن جمع شده باشد این کودکان وقتی به آن گودال می رسند به وسط آب می پرند و آب را به اطراف می پاشند، می خندند و بازی می کنند. اما در چنین وضعیتی آدم پیر نه تنها گودال را دور می زند بلکه گله و شکایت هم می کند.

اگر می خواهید در یک لحظه دچار افسردگی شوید راهش آن است که یکی از خاطرات بد زندگی خود را به یاد آورید. هر یک از شما تجربه های نا خوشایندی در گذشته داشته اید. اگر حواس خود را به یکی از این وقایع بد زندگی متمرکز کنید و آن را در ذهن خود مجسم سازید و در بارة آن بیاندیشید کم کم آن واقعه در ذهن شما زنده می شود و آن را احساس می کنید. به همین ترتیب می توانید در خود احساس شادی وشعف ایجاد کنید. لحظاتی را به خاطر آورید که در نهایت شور و لذت بوده اند. لحظاتی شادی بخش را در نظر مجسم سازید و تصویر روشنی با جزئیات کامل در صفحة ذهن خود تشکیل دهید و آن احساسات را در خود زنده سازید. مسلماً شما قادر هستید که در زندگی خاطرات شیرین و شادی بخش در ذهن خود تجسم کنید.

اتومبیل ها مجهز به چراغهای زنگ خطر هستند. به عبارت دیگر هر اتومبیل مجهز به دستگاهی است که در مقابل چشم راننده در قسمت جلو اتومبیل نصب شده است و وظیفه دارد که اشکالات پیش آمده در اتومبیل را به اطلاع راننده برساند. مثلاً اگر باطری اتومبیل خالی شده باشد، وقتی فشار روغن پایین بیاید، وقتی موتور بیش از اندازه داغ کند یا بنزین تمام کند نا رسایی را به راننده اطلاع می دهد. بی توجهی به این علائم خطر چه بسا اتومبیل را بکلی از بین ببرد اما روشن شدن چراغ خطر به معنی بد بودن اتومبیل نیست. موتور هر اتومبیلی ممکن است داغ کند.

اما اگر راننده همه حواسش را متوجه چراغهای آگاه کننده کند کار خطرناکی کرده و چه بسا که فاجعه ای بیافریند. راننده باید از شیشه اتومبیل مواظب جاده و جایی که می رود باشد. در واقع کار اصلی او همین است. هر چند وقت یک بار به آگاه کننده ها نگاه می کند اما در تمام دقایق رانندگی چشم به آنها نمی دوزد و به عبارتی با آنها زندگی نمی کند بلکه به هدف مثبت یعنی جایی که می رود توجه می کند.

مشکل اینجاست که بسیاری از ما الگوهای تضعیف کننده ومنفی را گرفته آنها را در نظر خود بزرگ‌، روشن و پر طنین جلوه می دهیم و با کیفیتی که اثر شدیدی بر ما دارند در نظر خود مجسم می کنیم و آنگاه از اینکه روحیة خوبی نداریم تعجب می کنیم. اگر این وضع را ادامه دهیم مثال همان قایقی خواهیم شد به سمت آبشار در حال حرکت است و آن را حتماً به خاطر دارید. این سفر از زمانی آغاز می شود که نتوانید بر روحیه و رفتار خود مسلط با شید.

نتیجه ای که از این مطالب می توان گرفت این است که خواسته واقعی شما در زندگی چیزی جز تغییر احساسات و عواطف نیست و می توانید در هر لحظه از زمان آن را کنترل کنید. بنابراین سعی کنید کاری که موجب شادی شما می شود انجام دهید. رفتن به کنسرت، رفتن به سینما، رابطة عاشقانه با همسر، صحبت های شیرین با همسر و فرزندان، گفتن لطیفه برای دوستان، ایجاد یک اثر تازه و هر کاری که باعث پاک شدن خاطرات ناخوشایند از صفحة ذهن و یادآوری خاطرات شیرین شود.

 

با تلاش و کوشش شادی واقعی را تجربه کنید

حشرات و حیوانات تقریباً همیشه مشغول کارند، تدارک زمستان را می بینند، آماده بهار می شوند، خودشان را می شویند، آشیانه را تمیز می کنند وبه بچه هایشان غذا می دهند. آنها کاملاً زنده و متحرکند وبه نظر می رسد که کاملاً راضی و خشنود هم باشند.http://fkowsari.parsaspace.com/3dpic/f1%20(156).gif

 از حیوانات نیز می توان درس گرفت.  درس بگیریم که برای شاد زیستن به تلاش نیاز است. وقتی غفلتی می کنیم پیشرفتی در امور حاصل نمی شود و این چیزی است که هر دانشجویی در مورد ذهن خود و هر ورزشکاری در مورد بدن خود می داند.

ما نیاز به تلاش داریم زیرا طبیعت انسان آنرا طلب می کند، زیرا تلاش ، امتیاز  و اشتیاق انسان برای  یادگیری ، خود آزمایی، آزمایش و تجربه است. اشتباه اغلب مردم اینجاست که  تنها برای رسیدن به اهداف نهایی کار می کنند و از نفس کار کردن لذت نمی برند، به همین خاطر است که وقتی به اهداف مورد نظر خود نمی رسند دچار یأس و افسردگی  می شوند، در صورتیکه باید هر کاری را که انجام می دهیم صرفاً به خاطر انجام دادن آن لذت ببریم و آن وقت است که رسیدن به هر نتیجه ای برای ما در حکم گرفتن جایزه است.

پس بیایید  از همین لحظه تصمیم بگیریم که  به خاطر عشق به کار کردن ، کار کنیم  و این نیز مانند شاد بودن نیاز به یک تصمیم قاطع دارد. چرا که راز  شاد زیستن انجام دادن آنچه دوست می داریم نیست بلکه دوست داشتن آن چیزی است که انجام می دهیم.

هیچ چیز در دنیا نمی تواند جای پافشاری و پشتکار را بگیرد. ذوق و استعداد هم نمی تواند، نبوغ هم نمی تواند، تحصیلات هم نمی تواند که جهان ر از تحصیل کردگان  منزوی است. تنها پا فشاری و عزم است که حرف آخر را می زند.

روزی پس از اجرای برنامه از یک نوازنده بزرگ ویلن ، خانمی به نوازنده گفت:” من حاضر بودم تمام زندگیم را بدهم تا بتوانم مثل شما ویلن بزنم “. نوازنده لبخندی زد و گفت :” من هم همین کار را  کردم“. راه دیگری وجود ندارد، برای بهتر شدن  هر چیز، باید خود ما بهتر شویم. فردا بسیار شبیه امروز خواهد بود مگر آنکه تلاش  را بر آن بیافزائیم .

اکثریت کسانی که شروع به یادگیری یک الت مو سیقی می کنند، خیلی زود از ادامه آن مأیوس می شوند. چند نفر را می شناسید  که بتوانند کمی پیانو یا گیتار بنوازند؟ مردم معمولاً مدتی تلاش می کنند اما چون نتایج به کندی ظاهر می شود مأیوس می شوند. کسانی که تصمیم به پس انداز می گیرند مأیوس می شوند اما تمام نکته اینجاست  که اگر ما به آنچه که انجام می دهیم چنگ بیاندازیم  در زمانی بسیار کوتاه بر اکثریت مردم پیشی خواهیم گرفت.

ادیسون می گوید:” یک درصد نبوغ است، نود و نه درصد بقیه اش به تلاش و پشتکار شما بستگی دارد. من هرگز هیچ کار ارزشمندی را تصادفی انجام نداده ام و تمامی اختراعات من با کار و تلاش خستگی نا پذیر بدست آمده اند“.

میکل آنژ یکی از بزرگترین نقاشان و مجسمه سازان تمامی اعصار گفته است:” اگر مردم می دانستند که مهارت من از چه تلاش های طاقت فرسایی بدست آمده، این مهارت دیگر هرگز آنها را به شگفتی وا نمی داشت“.

اما مواقعی هم هست که دست از تلاش کشیدن و پا فشاری نکردن بهترین کار است. وقتی  کشتی در حال غرق شدن است دیگر وقت بیرون پریدن است و نباید کله شقی کرد. اگر از شغل خود بیزارید، اگر محل زندگی خود را دوست ندارید یا در جای دیگر مو قعیت های بهتری برای خود می بینید، بهترین راه بیرون زدن است.

دنیا را همینطور که هست بپذیرید

بعضی از  عیب های ظاهری در دست و صورت و شکل اندام باعث می شود که شخص خود را زشت بپندارد و در نتیجه اعتماد به نفس خود را از دست بدهد و از خود خجالت بکشد و فکر کند که در نظر دیگران زننده است. دختری که اندازه دهان و بینی او با ملکه زیبایی تازه بر گزیده سینما مطابقت ندارد خود را زشت می پندارد یا اینکه جوانی که زخمی بر روی صورت دارد دائماً در فکر این است که دیگران متوجه زخم او نشوند.

در این موارد جراحی پلاستیک می تواند تا حدی معجزه گر  باشد و اختلالات روانی، ناکامی و نبود اعتماد به نفس را تا حدی رفع و درمان کند. اما اگر اینطور باشد همه اشخاصی که قیافه های طبیعی و مقبول دارند باید از هر نوع اختلال روانی مبرا باشند.  باید شاداب، خوشحال و متکی به نفس و عاری از هر گونه اضطراب و نگرانی باشد، اما خیلی خوب می دانیم که اینطور نیست.

تحقیقات و آمار گیری نشان داده است که نود درصد افراد از قیافه خود راضی نبوده و هر یک به دلیلی از شکل بدنی خود خجالت می کشند. این افراد چنان واکنش نشان می دهند که گویی قیافه به واقع زشتی دارند  و دچار اضطراب و دلواپسی هستند. بنابراین این افراد توانایی زندگی واقعی را در جامعه از دست می دهند و همیشه دچار ضعف شخصیتی می شوند.

برای اینکه در زندگی احساس حقارت و ضعف نکنید باید خود را قبول داشته باشید. با اندیشه های مثبت و نیرو بخش به خودتان دل و جرأت بدهید. سعی کنید خود را از دیگران برتر احساس کنید آنگاه خواهید دید که چقدر احساس نیرومندی  و اعتماد به نفس به شما دست می دهد.

احساس حقارت را کنار بگذارید زیرا باعث شکست و عدم موفقیت شما خواهد شد. شما همان کسی هستید که در ذهن، خود را تصور می کنید پس همواره سعی کنید که ارزشهایتان را  دائم به خود بگویید و به خود بقبولانید که خیلی عالی هستید و از عهدة هر کاری بر می آیید م می توانید بهتر از این باشید. روزی چند بار با اندیشه های مثیت به خود اعتماد به نفس بدهید.

شما باید محدودیتهای ساخته  ذهن خود را از میان بردارید. احساستان را نسبت به خود تغییر دهید تا رمز تسلط بر اعمال خود را بیابید. و در نتیجه دنیای خود را کشف کنید. بدانید که شرط اساسی برای کسب موفقیت  خود باوری و توانایی در عمل است. پس خود را دست کم نگیرید، نقاط ضعفتان را فراموش کنید و توانایی های خود را مد نظر داشته باشید. همواره این را به خاطر داشته باشید که شما بهتر از آن هستید که فکر می کنید.

بدانید که شما سزاوار عشق و احترام هستید تنها به این خاطر که شما، شما هستید. اغلب افراد به ندرت به زیبایی و قدرت درونی خویش توجه می کنند. ما با تماشای صحنه ها و فیلم های غم انگیز اشک می ریزیم زیرا در عمق وجود خود عشق می ورزیم و دوست می داریم.  در درون همه انسانها عشقی وجود دارد که حقیقتاً زیباست. پس ارزشهای خود را بشناسید و مرتب برای خود خاطر نشان کنید که سزاوار بهترین رفتارها هستید.

 

در کمین شادی بنشینید و شادی شکار کنید

اغلب مردم  تقریباً به همان اندازه ای شاد هستند که انتظارش را دارند. اما شاد بودن همیشه آسان نیست. شاد بودن می تواند یکی از بزرگترین مبارزات ما در صحنه زندگی باشد و گاه می توان تمام پا فشاریها، انضباط فردی و تصمیماتی را که برای خود فراهم آورده ایم مخدوش کند.

از  آنجایی که انسان افکار و اندیشه های خود را برمی گزیند، الزلماً تعیین کننده میزان شادیهای خویش است برای شاد بودن باید بر افکار شاد تمرکز کنیم ، اما ما غالباً بر عکس عمل می کنیم. اغلب تعریف ها و تمجیدها را نا شنیده می گیریم اما حرفهای نا خوشایند را مدتها در ذهن نگه می داریم. اغلب مردم تعریف ها و تمجید ها را ظرف چند دقیقه فراموش می کنند، اما یک اهانت را سالها به خاطر می سپارند. آنها مانند آشغال جمع کن هایی هستند که هنوز توهینی که بیست سال پیش به آنها شده است با خود حمل می کنند. اما شما سعی نکنید سطل زباله سی سال پیش را به این طرف و آن طرف بکشید.

شاد بود نمی تواند کاری دشوار باشد. لازمه شاد زیستن جستجوی زیبایی ها و خو بیهاست. یکی زیبایی منظره را  می بیند، دیگری کثیفی پنجره ها را. این شما هستید که انتخاب می کنید که چه چیزی را ببینید و به چه چیز بیندیشید.

هر یک از ما برای شاد زیستن به یک تصمیم نیاز داریم. می توانیم هر روز برای خود خاطر نشان کنیم که وقت محدودی در اختیار داریم تا از این عمر کوتاه بیشترین بهره را بیریم. آیا این پیام یک هشدار زیبا نیست؟ ما باید از زمان محدودی که در اختیار ماست حداکثر استفاده را ببریم . دقت کنید که برای بهره برداری بیشتر از زندگی دنیا تغییر نمی کند بلکه این ما هستیم که باید تغییر کنیم.

میزان ناخشنودی ما در واقع فاصله میان واقعیت و آرزو است. فاصله میان واقعیت کنونی هر چیز با آنچه که باید باشد. بنابراین اگر ما توقع کمال نداشته باشیم شادی آسانتر بدست می آید. بنابراین قلم و رنگ در اختیار شماست. پس بهشت را نقاشی کنید و بعد وارد آن شوید. 

خدامراد بودن یعنی جمع ضدها در کنار یکدیگر

نظرات 1 + ارسال نظر
آدم و حوا چهارشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:33 ق.ظ http://naffas.blogsky.com/

خیلی طولانی بود فقط 3 خط اولش رو خوندم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد